آسترولوژی یا اختربینی، شاخه‌ای از باورهای رایج در شبه‌علم است و ادعا می‌کند که تأثیر اجرام آسمانی بر زمین، پایه و اساس حرکات تمام عناصر عالم هستی است.
ما در سیاره‌ای زندگی می‌کنیم که در فضایی پهناور و نامتنهایی، با انبوهی از سیاره‌ها، ستاره‌ها و دیگر اجرام آسمانی احاطه شده است. در طول تاریخ، انسان‌ها همیشه کنجکاو بودند که جایگاه خود را در میان اجرام آسمانی بیایند، راز کهکشان‌ها را کشف کنند و خود را جزئی از این دنیای بزرگ بدانند، این طبیعت انسان است.
مطالعه‌ی ستارگان (که اکنون به عنوان اخترشناسی یا نجوم شناخته می‌شود) با مطالعه‌ی تأثیر ستارگان بر زندگی در زمین (که به عنوان آسترولوژی یا اختربینی شناخته می‌شود) برای هزاران سال به یک معنا بودند؛ به همین دلیل، از ریشه‌ی مشترکی برخوردار هستند. اما آسترولوژی، اکنون به عنوان شاخه‌ای از باورهای رایج در شبه‌علم شناخته می‌شود که تجربیات زیسته‌ی انسان را در قالب عالمی کیهانی، عظیم، بی‌پایان و در‌گردش، تعریف می‌کند.
امروزه مکاتب و سیستم‌های تفکر بسیاری، آسترولوژی را به عنوان شاخه‌ای از علم قبول دارند. یکی از ایده‌های مشترک بین تمام معتقدان، این است که آسمان را به عنوان آینه‌ی زندگی روی زمین در نظر می‌گیرند. آن‌ها می‌گویند حرکات و موقعیت سیاره‌ها و ستاره‌ها، به ما در درک خود و جایگاه خود در جهان هستی کمک می‌کنند.
افرادی که به آسترولوژی اعتقاد دارند، می‌گویند آسترولوژی را باید به عنوان ابزاری برای شناخت بیشتر ارتباط میان انسان و کیهان به کار برد. آن‌ها باور دارند که در این دوران پر از تنش و پر از هیجان، بسیاری از انسان‌ها به دنبال راه‌هایی برای یافتن احساس خویشاوندی با این دنیا هستند و می‌خواهند به جهان بزرگی تعلق داشته باشند که بسیار عظیم‌تر و فراتر از تصورات ما است.
امروزه حدود دو هزار سال از ابداع آستولوژی می‌گذرد و همچنان، حتی اکتشافات دو هزار ساله‌ی بشر نیز موفق به تغییر چنین باورهایی نشده است. خواه ما باور داشته باشیم که آسترولوژی فقط بازدارنده‌ای در مقابل رشد درک ما از نجوم و اخترشناسی است، یا معتقد باشیم که موقعیت ستاره‌ها و سیاره‌ها واقعاً بر زندگی روزمره‌ی ما تأثیر می‌گذارد و حتی می‌تواند شخصیت ما را به طور پیش‌فرض تعیین کند، همچنان تأثیر شبه‌علم آسترولوژی بر بسیاری از جوامع و فرهنگ‌ها، انکارنشدنی است.

آسترولوژی چیست؟

آسترولوژی، به معنای اختربینی و اخترگویی، شاخه‌ای از پیشگویی است که وقایع زمین و زندگی انسان‌ها را از طریق مشاهده و تفسیر ستاره‌ها، خورشید، ماه، سیاره‌ها و دیگر اجرام آسمانی، پیش‌بینی می‌کند. طرفداران این باور معتقدند که درک تأثیر اجرام آسمانی بر امور زمینی، به آن‌ها امکان می‌دهد که هم سرنوشت افراد و جوامع را پیش‌بینی کنند و هم بر آن‌ها تأثیر بگذارند.

اگرچه، آسترولوژی در طول تاریخ دو هزار ساله‌اش اغلب به عنوان باوری «علمی» در نظر گرفته می‌شد، امروزه به طور گسترده‌ای با یافته‌ها و نظریه‌های علمی روز دانشمندان در تضاد است. بدین صورت، دیگر به عنوان علم پذیرفتنی نیست، بلکه به عنوان شاخه‌ای از باورهای رایج در شبه‌علم در نظر گرفته می‌شود.

ماهیت و اهمیت آسترولوژی

همان‌طور که پیشتر گفتیم، آسترولوژی، روشی آسمانی برای پیش‌بینی رویدادهای زمینی، بر این فرض استوار است که اجرام آسمانی در ترکیب‌ها یا پیکربندی‌های متفاوت (که صورت فلکی نامیده می‌شوند) به نحوی تعیین‌کننده‌ی تغییرات در جهان زیرین خود هستند.
از دیرباز، مبنای نظری این پیش‌فرض در فلسفه یونانی‌گری یا فلسفه هلنیستی نهفته بود، دوره‌ای از فلسفه‌ی غربی که در تمدن هلنی، پس از ارسطو گسترش و با دوره‌ی نوافلاطونی پایان یافت. آسترولوژی به معنای جادوگری و غیب‌گویی نیست. در واقع، اختربینان جهانی را با مرکزیت زمین به عنوان پیش‌فرض در نظر می‌گرفتند که دیگر سیاره‌ها، خورشید و ماه، در مدارهایی نزدیک به زمین و نزدیک به هم، به دور آن می‌چرخیدند.
بعدها، اصول فیزیک ارسطویی پذیرفته شد که بر اساس تقسیم مطلق حرکات دایره‌ای ابدی، عناصر آسمانی و حرکات محدود و خطی چهار عنصر زیر قمری تعریف می‌شود: آتش، هوا، آب و زمین.

اعتقاد ارسطویی‌ها بر این بود که میان اجرام آسمانی، تنوع در حرکات آن‌ها، پیکربندی با یکدیگر و فرآیندهای تولید و زوالی آشکار در جهان آتش، هوا، آب و زمین، ارتباطات خاصی وجود دارد. این روابط گاهی چنان پیچیده تلقی می‌شدند که هیچ ذهن انسانی نمی‌توانست به طور کامل آن‌ها را درک کند، بنابراین، ابهام آسترولوژی و اشتباه‌های اختربینان نیز به راحتی توجیه می‌شد.
مجموعه‌ی مشابهی از روابط نیز توسط افرادی که دنباله‌روی افلاطون، فیلسوف یونانی بودند، در نظر گرفته می‌شد. اعتقاد اختربینان افلاطونی بر این بود که عنصر آتش در سراسر کرات سماوی گسترش یافته است. آن‌ها بیشتر از ارسطویی‌ها به امکان مداخله‌ی الهی در فرآیندهای طبیعی از طریق تأثیر اجرام آسمانی روی زمین معتقد بودند، زیرا آن‌ها به خلقت خود و اجرام آسمانی توسط خدا باور داشتند.

اما نقش الهی در نظریه‌های مختلف آسترولوژی بسیار متفاوت است. آسترولوژی در سخت‌ترین جنبه‌اش، جهان را کاملاً مکانیکی در نظر می‌گیرد و امکان مداخله را از خدا و امکان اختیار را از انسان سلب می‌کند. به همین دلیل، به شدت مورد حمله‌ی مسیحیت و اسلام قرار گرفته است.

به باور برخی دیگر از افراد، آسترولوژی باوری علمی و دقیق مانند نجوم نیست، بلکه صرفاً گرایش‌ها و جهت‌هایی را به نمایش می‌گذارد که بر اساس اراده‌ی الهی و یا اراده‌ی انسان، تغییر می‌کنند.

برخی دیگر نیز معتقد هستند که هدف نهایی انسان، رهایی از دنیای مادی تحت‌سلطه‌ی نجوم است. برخی اختربینان از جوامع مختلف، مانند قوم حرانیان (از شهر باستانی حران در بین‌النهرین) و هندوها، خود سیاره‌ها را به عنوان خدایانی قدرتمند می‌شناختند که احکام آن‌ها را از طریق دعا و نیایش یا از طریق اقناع خدایان یا سایر قدرت‌های فراطبیعی، تعیین می‌کرد.

در تفاسیر دیگر، ستارگان صرفاً اراده‌ی خدا را برای کسانی که نمادهای نجومی را می‌شناسند، به نمایش می‌گذارند.

آسترولوژی چه می‌گوید؟

همان‌طور که گفتیم، آسترولوژی، باوری کاذب یا شبه‌علم است و بر این اساس بنا شده که سرنوشت انسان، توسط حرکات اجرام آسمانی تعیین می‌شود. ایده‌ی کلیدی آسترولوژی می‌گوید هر فرد تحت‌تأثیر نشانه‌ی خاصی متولد می‌شود که به عنوان زودیاک ساین یا «برج فلکی» شناخته می‌شود. به بیانی ساده‌تر، اختربینان آسمان را به ۱۲ قسمت تقسیم می‌کنند و هر قسمت را با نمادی خاص، به نمایش می‌گذارند. آن‌ها می‌گویند این نشانه‌ها بر شانس، زندگی و سرنوشت افراد تأثیر می‌گذارند.

اختربینان از عناصری مانند ریاضی و ابزارهای دیگر نیز برای محاسبه‌ی حرکات اجرام آسمانی استفاده و تعیین می‌کنند که چگونه این حرکات، بر زندگی روزمره‌ی زمینی‌ها و آینده‌ی انسان‌ها تأثیر می‌گذارد.

ماهیت نشانه‌های آسترولوژی

زودیاک یا منطقه‌البروج، به عنوان قلب آسترولوژی شناخته می‌شود. منطقه‌البروج، منطقه‌ای به شکل کمربند در آسمان است که تقریباً در ۸ درجه‌ی شمالی یا جنوبی از مسیر ظاهری خورشید در آسمان، امتداد یافته است. این منطقه با ۱۲ نشانه‌ی معروف به برج‌های فلکی شناخته می‌شود. برج‌های فلکی، با صورت‌های فلکی مرتبط با خود شناخته می‌شوند.

اگرچه به نظر می‌رسد که آسترولوژی با حرکت زمین در فضا و موقعیت اجرام در آسمان تعیین می‌شود، نجوم و آسترولوژی حوزه‌های بسیار متفاوتی هستند و نباید با یکدیگر اشتباه گرفته شوند.

جمع‌بندی

آسترولوژی، باوری رایج در شبه‌علم است که بر اساس حرکات ستاره‌ها و سیاره‌ها، به پیش‌بینی شخصیت، زندگی روزمره و آینده‌ی افراد می‌پردازد. شبه‌علم، به باورهایی گفته می‌شود که در ظاهر علمی به نظر می‌رسند، اما در واقع، توسط حقایق علمی پشتیبانی نمی‌شوند و فقط بر مبنای روش‌های غیرعلمی جعلی یا اشتباهی استوار هستند.

به عبارت دیگر، اختربینان هیچ اقدامی علمی را انجام نمی‌دهند و معتقد هستند که می‌توانند آینده‌ی افراد را بر اساس نشانه‌های برج‌های فلکی و حرکات اجرام آسمانی، پیش‌بینی کنند. این باور، به هیچ‌وجه نمی‌تواند علمی باشد.

آسترولوژی با آسترونومی که علم شناخت فضا است و برای انجام پژوهش‌ها و فرضیه‌سازی‌هایش بر روش‌های علمی متکی است، تفاوت بسیاری دارد.

آسترولوژی با وجود اینکه امروزه در زمینه‌ی شبه‌علم قرار می‌گیرد، در تاریخ بشر ریشه دارد و نیروی محرکه‌ی مشاهدات نجومی باستانی بوده است. نشانه‌های آسترولوژی با نام برج‌های فلکی، آسمان را بر مبنای صورت‌های فلکی به ۱۲ قسمت تقسیم می‌کنند و هر قسمت با نماد خاص خودش نمایش داده می‌شود.

اعتقاد آسترولوژی بر این است که افراد، تحت‌تأثیر نشانه‌ی برج فلکی خاصی متولد می‌شوند و دارای ویژگی‌های شخصیتی خاص این نشانه‌ها هستند. اختربینان از نمودار موقعیت خورشید، ماه، ستاره‌ها و سیاره‌های مختلف و روابط آن‌ها، برای طالع‌بینی و پیش‌بینی امور استفاده می‌کنند.

طالع‌بینی نیز که زیرشاخه‌ای از آسترولوژی است، بر اساس جدولی به نام هوروسکوپ یا زایچه، عبارات گسترده‌ای را بیان می‌کند. طالع‌بینی از ابهام در هر موقعیتی، برای پیش‌بینی‌هایی استفاده می‌کند که معمولاً تفسیرپذیر نیستند. این پیش‌بینی‌ها، در واقع همان فال افراد هستند. ابهام در طالع‌بینی، به اختربینان امکان می‌دهد تا اشتباهاتشان در پیش‌بینی‌ها را توجیه کنند.

اگرچه آسترولوژی به عنوان باوری در شبه‌علم ثابت شده است، میلیون‌ها نفر در سراسر دنیا، همچنان به سودمندی آن اعتقاد راسخی دارند. افراد بسیاری مدعی هستند که اختربینان، رویدادهای زندگی و آینده‌ی آن‌ها را به درستی پیش‌بینی کرده‌اند.